WORLD CITIZEN شهروند نصف جهاني

Monday, May 30, 2005


مخلصيم قربان

Sunday, May 29, 2005

خوب از اين لحظه به بعد آماده دريافت انواع فحش و بد و بيراه هستم. معين با يک بيانيه خيلي خوب و کمي هم آرماني به رقابت انتخابات رياست جمهوري بازگشت. در اين مدت ۱۰۰۰ بار استدلال طرفين اين دعوا را شنيده ايد. به نظر من اکثريت هر دو طرف هم به ايران علاقه مند هستند هم خواستار استقرار دمکراسي و تامين حقوق و آزادي هاي ملت و پيشرفت و کاهش فشارهاي اقتصادي هستند. اما هر کدام براي رسيدن به اين اهداف راه حل هاي متفاوتي دارند. يک طرف مي گويد تجربه خاتمي و ساختار قدرت در نظام ثابت کرده که راي دادن بي معني ست و منتخب ملت هيچ کارست و ما با راي دادن به مشروعيت نظام مي افزاييم. طرف ديگر با پذيرش اين واقعيت که خاتمي خيلي فرصت ها را از دست داد؛مي گويد که تغيير شرايط نياز به پشتکار و تداوم دارد و تحويل دولت به آدم کشهايي مثل هاشمي قاليباف و لاريجاني فقط اوضاع را خرابتر مي کند. راي دادن به اصلاحطلب ها در عين انتقاد از آنها مي تواند در بلند مدت آزادي را نهادينه کند و در ضمن ايران را از خطر حمله نظامي برهاند. خلاصه اينکه من اگر دکتر معين تاييد نمي شد شرکت نمي کردم ولي به عنوان کسي که در سن ۲۰ سالگي ۶۳ روز دهنم تو زندان اطلاعات سرويس شده؛ در اين ۳ هفته از همه دوستام تو ايران و فک و فاميلم خواهش خواهم کرد که کمي نارضايتي هاشون را فراموش کنند و فضاي ياس اطرافشون را به اميد به آينده تبديل کنند و روز ۲۷ خرداد با راي به معين يک قدم کوتاه براي آزادي و اصلاحات بردارند(يا به روش صدا و سيما مشت محکمي به دهان خامنه اي بزنن) تبصره: در مورد رفتن به پايتخت فخيمه کانادا-اتاوا- و راي دادن؛ من شخصا ممکن است که اون وقت کانادا نباشم ولي چند تا از بچه ها دارند از حالا روي گرفتن اتوبوس و اين حرفها کار مي کنند. با خط قرمز تماس بگيريد ايشون تو جريان هستند

Thursday, May 26, 2005

برده داري و فرد پرستي به سبک قرون وسطا. قدرت عجب امر را بر آدمها مشتبه مي کند ها. به چند تا عکس آخر نگاه کنيد و بفرماييد که چه بلايي از نظر شخصيتي بر سر اين جوانان آمده که جلوي چفيه سيد علي خامنه اي اينطوري خودشون را تحقير مي کنند

Wednesday, May 25, 2005

صبح تا حالا هزار تا جمله و مثال تاريخي به ذهنم رسيده و اينطرف و اونطرف خوندم و نمي دونم کدام را مي خوام بنويسم... بهترينش همون که ميرزا در مورد مرگ ناصر الدين شاه نوشته بود: "<< وقتی ميرزا کرمانی رفته بود و ناصرالدين شاه مقتدر را که در برابر تحجر می‌ايستاد و به قدرتی که ظرف پنجاه سال پادشاهی پيدا کرده بود داشت تکانی می‌داد به صحنه، تير زد و به خاک انداخت بازجوئی‌اش می‌کردند. نظم‌الدوله از او پرسيد چرا شاه را کشتی، ميرزا جواب داده بود می‌خواستم درخت ظلم را برکنم، نظم‌الدوله پرسيده بود خب مگر امام جعفر صادق پشت دروازه داشتی که اين کار کردی. ميرزا جوابی نداشت. حالا من از آن ها که هر چه ناسزا دارند به اصلاح طلبان می‌گويند می پرسم مگر کسی را و يا وضعيت بهتری را پشت در داريد؟".... دراين ساعت هاي حساس و تاريخي -شايد هم بعدا معلوم بشه که جو بي خودي گرفته همه را و خيلي هم حساس نبوده- تا يکي تو ايران مي گه معين اصلا راي نمي ياره مثل بابام يا حتي يکي از نماينده هاي سابق مجلس ششم, به خودم مي گم پس همون بهتر که معين نياد ولي تا يکي ميگه که نه حتما راي مي آورد يا احتمالش بالاست باز مي گم کاش يک بيانيه تند بده بر عليه جنتي و حکم حکومتي و تبليغاتش را شروع کنه...خلاصه بد جوري نگران آينده هستم. اگر نياد و اين دولت هم بيفته دست اين راستي هاي ديوانه(حتي اگه هاشمي هم بياد) وضع مملکت چي ميشه؟ آيا مردم دارند دچار يک اشتباه تاريخي ديگه مي شوند؟ نمي دونم و کم کم دارم مي برم, مقاله فرخ نگهدار را حتما بخونيد

Tuesday, May 24, 2005

توي هير و وير که از يک طرف مادر بزرگم از تهران زنگ مي زنه مي گه من راي نمي دم اگر هم بدم به هاشمي راي ميدم" و خالم هم از اون طرف تا خبر دار شده که من گفتم" معين" زنگ زده که" شنيدم خيانت کار شدي و مي خواي راي بدي!" از طرف ديگه يک سري بچه ها زودي به نتيجه رسيدند که اينها همش بازيه و از اون طرف هم بعضي آدم حسابي ها گفتند که اگه معين مرد ميدونٍ بايد اين حکم حکومتي را رد کند و بعضي هم گفتند مي تونه رد کند ولي باز هم شرکت کنه. خلاصه توي اين هيرو ويري من بايد تا فردا صبح بيدار بمونم و اين مقاله درسي را تمام کنم و در ضمن اميدوار باشم که هر تصميمي مي گيريد در عرض ۴۸ ساعت با اتحاد و نظر اکثريت بگيريد و بعد هم زن و زنونه و مرد و مردونه پاش وايسيد. در هر حال اين جريان بسته به نحوه برخورد معين مي تواند به نفع يا ضرر اصلاح طلب ها تموم بشه ولي فعلا تمام اخبار روي معين مي چرخه که خودش خوب است. اين جمع بندي بسيار مناسبي است

Monday, May 23, 2005

از ديشب تا حالا به فکر الپرم. خبر تصادفش خيلي شوک آور بود و هيچ کس درست نمي نويسه که الان در چه وضعيتي هستش. کاش زودتر بهبود پيدا کند

Sunday, May 22, 2005

هنوز باورم نمي شه که جنتي و اوباش اينقدر خر هستند که دکتر معين را رد کردند. چند ماه پيش که اون مقاله را در قاصدک نوشتم , پيشنهاد کردم که از دکتر معين حمايت کنيم و اگر ردش کردند ميليوني راي سفيد بدهيم. اما همون وقت هم اصلا باورم نمي شد که دکتر معين را واقعا ردصلاحيت کنند. نمي دونم چي بگم ولي بايد بگم هنوز هم فکر کنم اگر هممون از" تحريميها تا مشارکتيها و سيد مرحوم خاتمي" متحد بشيم مي توانيم حسابي داغ اين گه زيادي که آقايون خوردند را به دلشون بگذاريم. ترجيحا با ميليون ها راي سفيد که از تعداد آرا ريس جمهور انتصابي بيشتر بشود يا اگر نمي شود با تحريم فعال يا روشهاي ديگه. نبايد نااميد شد

Thursday, May 19, 2005


چند بار تا حالا ۹ ساعت در يک روز رانندگي کرديد؟ ۴ بامداد رفتم دنبال سحر شوهرش فريد هم که بنده خدا امروز سرش شلوغ بود و نمي تونست بياد. رانندگي به اون زودي وقتي حال مي ده که آدم شب قبل به وقت مرغها خوابيده باشه نه اينکه با بعضي ها تا ۱۱ شب بره سينما. به هر حال ساعت ۹ دم در سفارت فخيمه! جمهوري اسلامي بوديم. يک زنگ مي زني و بدون هيچگونه بازرسي مي ري تو. سحر را بگو که تا آخرين لحظه روسريش دستش بود و فکري که آيا بگذارم سرم يا نه؟..... وارد که شديم ديديم کنار عکس آقاي خميني(از خامنه اي خبري نبود) نوشتند" حجاب را رعايت کنيد" که سحر به قول نازلي لچک را سر کرد. يک حالت عجيبي داشت بعد از ۴ سال دوري از ايران رفتن توي سفارت ايران. نوبتم که رسيد از پشت شيشه روبه روي آقاي خوش اخلاقي قرار گرفتم. گفتم براي تمديد گذرنامه آمدم, مدارکم را گرفت و گفت يکي دو ساعت ديگه برگرديد و پاسپورتتان را بگيريد, وقتي داشت مدارک سحر را ميگرفت باهاش يک کم گرم گرفت که براي هردومون تعجب آور بود. آمديم بيرون و داشتيم از گشنگي مي مرديم. سحر هم نصف کتلت هايي که شب قبل براي فريد درست کرده بود از کيفش در آورد..هوا هم آفتابي و عالي بود. سفارت ايران دو قدمي پارلمان کانادا ست. اين عکس که مي بينيد صحنه" ساندويچ کتلت خوردن" در اوج بي کلاسيست. هر چي اين سحر حرص خورد که بابا اينجا که لب زاينده رود نيست که تو سفره پهن کردي پارلمان کاناداست!! به خرج من نرفت و جالب است که بدونيد دولت ليبرال کانادا ۵ ساعت بعد در همين بناي تاريخي پارلمان پشت سر من با يک راي-فقط يک راي- از سقوط نجات پيدا کرد. (۱۵۳ به ۱۵۲ راي) به هر حال ما ۵ بعدازظهر با پاسپورتهاي تمديد شده تا سال ۲۰۱۰ !!!!و ۴ ساعت و نيم رانندگي به تورنتو شلوغ رسيديم. من فکر کردم برسم خونه از خستگي مي ميرم ولي هر کاري کردم ۶ عصر خوابم نبرد ولي الان دارم از سر درد خل مي شم

Wednesday, May 18, 2005

نازلي جان! با توجه به تجربياتي که من با اين جماعت دارم عرض مي کنم که کلمه "انگليسي ها" غلط است. کلمه صحيح بريتانيا است. در هر حال بنده هم از جناب جامي عزيز و همکاران خوبشون در بخش پارسي راديو بي بي سي يا مرکز رسانه اي بريتانيا به خاطر اين گزارش سپاسگزاري مي کنم

Tuesday, May 17, 2005

داستان تلخي خواهد شد اين انتخابات رياست جمهوري. بازي بي برنده اي که بيشتر از يک بازنده خواهد داشت. از يک سو آخرين نظر سنجي ها ي انجام شده از حداکثر ۴۵تا ۵۵ درصد مشارکت در انتخابات خبر مي دهند. ۳۰ درصدي که مشارکت نمي کنند در واقع همان طبقه متوسط شهري تحصيل کرده و مدرنتر در تهران و شهرهاي بزرگ هستند. همان طبقه اي که روزنامه مي خواند يا به اينترنت و ماهواره دسترسي دارد. اين طبقه در ضمن در سالهاي اخير به گروه مرجع اجتماعي هم تبديل شده بود, به اين شکل که مردم در شهرهاي کوچيک تر و آنهايي که کمتر اهل تحليل سياسي بودند به انتخاب طبقه مياني راي مي دادند. خلاصه ماجرا اين که از بيش از ۴۵ ميليون نفر واجد شرايط راي حدود ۲۰ تا ۲۳ ميليون نفر شرکت مي کنند. اون ۸ تا ۱۰ ميليون نفري که شرکت نمي کنند همان تهراني ها و طبقه مياني ست که گفتم. همان هايي که معين را از ۶-۷ ميليون مي کنند ريس جمهور با ۱۵-۱۶ ميليون راي. پس بازنده اول اين بازي اصلاح طلبها و دکتر معين هستند. بازنده بعدي" تحريميها" بويژه بخش دلسوزتر طرفداران تحريم هستند. اين دوستان خود مي دانند که بالاي ۲۰ ميليون راي و بيشتر را نمي توان يک بايکوت ملي ناميد و ۵۰٪ همچنان يک وضعيت مياني ست و با ۳۵٪ مشارکت تفاوت بنيادي دارد. بازنده نهايي هم خود جمهوري اسلاميست. ۲۰ و اندي ميليون راي يعني انتخاب رييس جمهوري با ۱۰-۱۱ ميليون راي -هاشمي تضعيف شده- و افزايش چشمگير فشارهاي جهاني. اين شرايط هيچ دستاوردي جز تداوم بي اعتباري, انزواي جهاني ,نارضايتي ملي و خطر برخورد نظامي نخواهد داشت. مردم ايران نيز البته با افزايش فشارهاي اقتصادي و اجتماعي پايان هرگونه اميد به اصلاحطلبي مسالمت جويانه و خطر بمب باران سرمايه هاي ملي, جنگ و تحريم, بازنده اصلي اين ميدان خواهند بود.تغيير اين شرايط در دو سه هفته باقي هم بسيار مشکل مي نمايد.البته من تلاش خودم را- دست کم براي وجدان خودم -خواهم کرد و سعي مي کنم دوستان و فاميل را راضي کنم که راي بدهند به معين. خيلي از ما در خارج کشور مي توانيم با تماس با نزديکانمون تاثير خودمون را بر اين انتخابات بگذاريم. اميد هم خوب نوشته در اين مورد

BREAKING NEWS!


For the first time Canadian politics is getting a bit exciting. In the last 72 hours leading to Thursday budget vote in parliament, Belinda Stronach, the rich, moderate and newcomer member of conservative party crossed the floor and is now not only a liberal party member but also assumed a cabinet position in Pual Martin's team. This has the greatest implications that one "party change" could possibly have. I cant imagine what Steven Harper is going through in these hours and what he is gana do with such a body blow. With this move, Belinda not only might be able to save the budget and the government with changing the numbers from 152 for conservatives-bloc and 150 Liberal-NDP to 151 and 151. In her conference she kept saying Conservative party is a young party and will mature in time! This is the worse image Steven Harper could possibly be portrayed with by one of his famous party members. I am an NDP supporter myself but I get quit excited whenever Harper's ass is kicked.

Monday, May 16, 2005

دم خورشيد خانم گرم. خوب پاچه اين مردتيکه راه چمني را گرفته. آقاي دکتر معين راي مي خوان؟ بفرما اين بهانه. اراجيف ريس سازمان سازمان بهزيستي را محکوم کنيد و بفرماييد که دولت شما نه تنها خانه امن ميسازد بلکه حمايت معنوي و مادي هم از زني که مورد ظلم قرار ميگيرد خواهد کرد و لايحه هم خواهد داد که مردي که به هر شکلي خشونت کند را مورد پيگرد قرار دهد

Sunday, May 15, 2005

تورنتو جزو معدود شهرهاي آمريکاي شمالي ست که مترو کم و بيش گسترده اي داره ولي خوب هنوز خيلي راه داره تا به اندازه نيويورک يا يکي از شهرهاي اروپاي خط پيدا کند. ولي خوشبختانه فضاي سياسي شهر و شهرداري به سمت گسترش خطوط مترو و سرمايه گذاري بيشتر روي حمل و نقل عمومي گرايش دارد. يک از قسمت هاي مهم که به يک خط جديد شديدا احتياج داره دانشگاه من است. از آخرين ايستگاه فقط ۳ يا ۴ تا ايستگاه بايد اضافه شود تا نزديک به بيست هزار دانشجو و استاد دانشگاه و کارمند که روزانه با اتوبوس و خودرو شخصي رفت و آمد مي کنند بتوانند از مترو استفاده کنند. حالا بوجش هم تصويب شده؛ ولي چيزي که جالب بود چند روز پيش يک نامه آمده در خانه که اول به همه اهالي منطقه اطراف مترو توضيح داده که چند تا گزينه براي مسيرهايي که اين ۴ تا ايستگاه مي تواند درست بشود وجود دارد و هر کدام چه مزيت هاي و اشکالاتي داره و در آخر هم از همه خواسته که اگرنگراني دارند در مورد آثار زيست محيطي اين طرح؛ در کميته هاي محيط زيست طرح فعال بشوند. من به اين ميگم دمکراسي. يعني مردم در جزيي ترين مسايل اطراف محل زندگيشون درگير بشوند و تصميم بگيرند و فقط به انتخاب شهردار و نماينده شورا در هر چند سال محدود نشود

Friday, May 13, 2005


The supreme leader of Iran and his right-wing allies are nuts and are forcing Iranians into a confrontaion. This picture is on the cover of latest issue of Economist published today.

بابا ما با چه زبوني بگيم که ديگه قحطي و تحريم و جنگ و خونريزي نمي خواهيم؟ به کي بگوييم که توي اين اوضاع که مردم در اين حد از فقر به سر مي برند..بمب اتم که سهل است.. ما اورانيم غني شده و غير غني شده هم نمي خواهيم؟ آقاي سيد علي خامنه اي و آقاي روحاني کي از ملت وکالت گرفتند که چپ و راست ادعا مي کنند که ملت ايران آماده پرداخت هزينه است؟ ملت ايران از دست قدرت طلبي شما ها کم هزينه پرداخته تا حالا؟ اين عکس را که مي بينيد امروز روي جلد يکي از نامدار ترين مجله هاي دنياي غرب اکانوميست انداخته اند. دفعه آخري که جلد مجله اکانوميست به ايران اختصاص داشت عکس احمد باطبي را انداخت که اون همه بلا سرش آمد به خاطرش



Thursday, May 12, 2005

چند تا چيز مي خواهم بنويسم وقت نمي کنم. فقط بگم اگر من از دکتر يزدي چيزي بنويسم همتون مي گوييد که خوب تو از ۱۶ سالگي با نهضت آزادي سياسي شدي و طبيعي است که از دکتر يزدي حمايت کني...ولي نه من ۱۰۰۰ تا اختلاف نظر هم با دکتر دارم در عين ارادت ..توي اين گزارشي که ميرزا نوشته از سخنراني دکتر توي دانشکده فني يک جمله اي از دکتر نقل کرده که حتي براي من که همه حرفهاشو را از بر هستم هم تازگي داشت. دکتر يزدي گفته: «شما اشتباه ما را نکنید. علیه چیزی که نمی‌خواهید با هر کسی متحد نشوید.»..دقيقا نمي فهمم در فضاي فعلي به کدام اتحاد اشاره مي کند ولي در هر حال اهميت جمله از اين جهت است که دکتر نه تنها مي پذيره که اشتباههاي زيادي شده بلکه سهم خودش را هم انکار نمي کند که به نظر من درس مهمي ست در عرصه اخلاق سياسي -اگه همچين چيزي وجود خارجي داشته باشه- بقيه مطالب را بعدا مي نويسم

Tuesday, May 10, 2005

شير زن که مي گويند منظور اصلا اين خانم ابتکار نبوده. يکي نيست بگويد حالا شما ناخواسته - نه از سر شجاعت - اين حجابتون ۳۰ ثانيه مدرن! شد. اون وقت اينقدر بي کار و ترسو تشريف داريد که هيچي نشده دست و پاتون را گم کرديد و تکذيبيه داديد که به خدا اين چادر ما در اثر حواس پرتي يک ثانيه پس و پيش شد..وگرنه من خانم چادر سياه به سر و خوبي هستم؟!!.....معين زن هم مي خواهد تو کابينش بياره بهتره از اين زنهاي ترسو و محافظه کار نباشند که از صد تا مرد بدتر هستند

Monday, May 09, 2005

مامانم زنگ زده پيغام گذاشته که کارهاي مامانش را توجيح کنه ؛ گفتم چون توي مترو بودم مکالمه فرضي را با مامان و بابام بنويسم اينجا:..ساعت اون جا چنده؟ ۱:۴۷ دقيقه بامداد....حال و احوال: بهترم....آب و هوا: تورنتو بلاخره گرم شد و من با شلوار کوتاه تا ۱۲ شب بيرون بودم....چه کارها کردي: سر شب رفتم مرکز شهر با مرجان و کارامل-که تازگيها خيلي خودش براي عموش لوس مي کنه- سريال مورد علاقه مون را نگاه کرديم....سياست چه خبر: من به معين راي مي دم شما هم هي بگيد چه فايده....پاسپورتت را تمديد کردي؟: خير آخر هفته مي کنم

Friday, May 06, 2005

توي اين ۸ ساله خيلي ها تغيير کردند و همه يک جورايي زرنگ شدند..از مردم کوچه و خيابون بگير تا سياسيون و حاکميت. در اين ميان رهبر جونه فرزانه از همه باهوش تر شده! به طوريکه نه تنها دم انتخاباتي حماقتهاي سال هفتاد و شش -که هر ۵ دقيقه آدرس به ناطق مي داد - را کنار گذاشته, بلکه خيلي دقيق از نتايج عکس و بازتاب منفي حرفهاش در ميان طبقه شهري و اصلاح طلب استفاده مي کند که به هدفش برسد. مثلا رفته کرمان و گفته رييس جمهور آينده غلط مي کنه از سياستهاي کلي نظام در رابطه با مذاکرات هسته اي عدول کند!...خلاصه مي خواهد به همه بگه که ريس جمهور آينده هيچ کارست! اين حرف يک مخاطب بيشتر نداره و اون هم قشر تحول خواه شهريست که مردد مونده که آيا به معين راي بدهد يا ندهد. در واقع خامنه اي به جاي اينکه گير بدهد به نامزدي که خوشش نمياد و عدم محبوبيتش به راي براي مثلا معين تبديل بشود, سعي مي کند حاميان احتمالي معين را نااميد و منفعل کند. يکي نيست بگه آخه حاج آقا اگه اين دو تا نهاد انتخابي (مجلس و رياست جمهوري) اينقدر بي اهميت و هيچ کاره هستند پس چرا شما و اربابتون جناب جنتي اينهمه براي پس گرفتنش خودتون را به آب و آتيش مي زنيد؟

Thursday, May 05, 2005

People come to your life for a reason, a season or a life time.

شايد آدم ها فکر کنند من بيش از حد درگير مي شوم؛ خودم فکر مي کنم علتش اين است که اصلا با مجردي حال نمي کنم. شرايطي هم که الان پيش آمده من را کاملا فلج کرده. سر جدم قرار بود پاشم چند روزي بروم آمريکا پيش دختر عمو ها در تگزاس بعد هم بروم سانفرانسيسکو ! اما نمي تونم بر اين بي حالي و نا تواني غلبه کنم. خدا را شکر فردا شب بعد از دو هفته مي رم پيش بچه ها که پکر بازي کنيم. فقط هي ازم نپرسيد چي شده! فقط مي تونم بگم يکي از بهترين ۱۶ ماههاي زندگيم را پشت سر گذاشتم. اميدوارم درد و زخمش با خاطرات خوبي که دارم جايگزين بشود. مي دونم هممون شايد يکي دو بار بيشتر اينطوري عاشق نشويم ! من سعي کردم که قدرش را بدونم و عشقم به عشق در فراق تبديل نشود. نمدونم اين جمله انگليسي بالا را چه جوري ترجمه کنم ولي يک جورايي مي گه که آدم ها هميشه در پاسخ به يک نيازي توي زندگي همديگر مي آيند و گاهي وقتها اقامتشون و اثرشون طولاني تر است و چند تا شون هم تا ابد توي زندگي هم مي مونند.... شرمنده که شما ها را هم اينقدر در گير ماجرا کردم

Tuesday, May 03, 2005

خواستگاری نازلی کاموری از قاضی مرتضوی

با توجه به اوضاع طوفانی احساسات بنده و نبود حوصله دنبال لینک دادن به یک مطلب با حال می گشتم که پای مطلب سوزناک امید معماریان یک کامنت پیدا کردم از هیچ کس نه جز نازلی الملوک! آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم! اين نازلی خدا چی کار کرده ور داشته توی قسمت کامنتهای اميد نوشته: اميد آقا، شما که اشک ما را در آوردی. اول ميخواستم بهت پيشنهاد ازدواج قلابی بدم که بيای يک جای آروم. بعد پيش خودم گفتم که بابا آدم کار خير رو برای صواب الهی اش ميکنه. وسط این همه فعال سياسی خوشتيپ ترين رو انتخاب کردی....این يکی رو ديگه خدا نميذاره به حساب صواب. برای همين تصميم گرفتم از همين وبلاگ شما به جناب مرتضوی پيشنهاد ازدواج بدم، تاکه ایشون زندگی گوهر بارش را در کنار من در يکی از دهات کانادا سپری کنه و اینقدر موی دماغ روشنفکران ایرانی نشه. با توجه به ريخت و قيافه مرتضوی مطمئن هستم که این کار خير من مورد قبول درگاه حق قرار خواهد گرفت. شما پيشنهاد من را به گوشش برسانيد

Monday, May 02, 2005

Some times you have to just sit there and let it happen, let the waves decide where you will land and or will you ever. Some times I am paused by how every thing could be out of my control and how I am powerless in changing the way one feels, despite all I do... I have been thinking for many hours in the last 2 days...And some times allowing the tears to find their way, maybe, maybe it would calm me down, the voice of my friends, are like birds singing in the end of autumn, hardly catches me, but one today,"Babak" told me: "You have to find your self, you cant sit there and wait for the events to determine your faith, you have got to separate your self"....My family physician, Dr. Tietle told me, as he was watching my tears, "life goes on"..For what I know so far, I have surrendered to the waves, I am not tough, I am weak, I am for the first time feeling the pain and it is no body's fault.

Sunday, May 01, 2005

اينقدر همه گزارش نوشته اند که ديگه من گفتم چيزي ننويسم(در ضمن من ديشب به دلايل احساسي-عشقي داشتم تا ساعت ۴ بامداد با مرجان و نازلي درد و دل مي کردم و در نتيجه ساعت ۳ بعد از ظهر با زنگ تلفن مامانم از خواب بيدار شدم) داشتم چي مي گفتم؟ آهان حجت الاسلام پناهيان! نازلي در مورد بحث حجابش نوشته. نيک آهنگ هم دو تا مطلب نوشته. قاصدک هم اينجا يک گزارش داده. من فقط يکي دو نکته اضافه کنم. نخست اينکه من خيلي داد زدم. يعني اصلا رفتارم دمکراتيک نبود و هر وقت يک چيزي خيلي چرت مي گفت من يک تيکه اي مي انداختم. مثلا با کمال پر رويي مي گفت ولايت براي اين است که نظارت کند که رقابت سالم سياسي در کشور شکل بگيرد! يا مثلا فضاي سياسي کشور به سمت رقابتي شدن پيش مي رود؛ که من گفتم مثلا مجلس هفتم! خلاصه...ولي اون چيزي که برام جالب بود اين است که يک آخوند راستگرايي که سخنراني هاش از صدا و سيما پخش مي شود تمام تلاشش را مي کرد که من ربطي به حکومت ندارم و اصلا خودم هم هي از حزب اللاهي ها فحش مي خورم و اين که تلويزيون خيلي ها را تحويل مي گيره! اين که حتي آدم هايي مثل پناهيان حاضر نيستند از عملکرد حاکميت دفاع کنند به نظر به من نشانه خيلي چيزهاست. به سر به هوا هم سر بزنيد