Sunday, May 01, 2005

اينقدر همه گزارش نوشته اند که ديگه من گفتم چيزي ننويسم(در ضمن من ديشب به دلايل احساسي-عشقي داشتم تا ساعت ۴ بامداد با مرجان و نازلي درد و دل مي کردم و در نتيجه ساعت ۳ بعد از ظهر با زنگ تلفن مامانم از خواب بيدار شدم) داشتم چي مي گفتم؟ آهان حجت الاسلام پناهيان! نازلي در مورد بحث حجابش نوشته. نيک آهنگ هم دو تا مطلب نوشته. قاصدک هم اينجا يک گزارش داده. من فقط يکي دو نکته اضافه کنم. نخست اينکه من خيلي داد زدم. يعني اصلا رفتارم دمکراتيک نبود و هر وقت يک چيزي خيلي چرت مي گفت من يک تيکه اي مي انداختم. مثلا با کمال پر رويي مي گفت ولايت براي اين است که نظارت کند که رقابت سالم سياسي در کشور شکل بگيرد! يا مثلا فضاي سياسي کشور به سمت رقابتي شدن پيش مي رود؛ که من گفتم مثلا مجلس هفتم! خلاصه...ولي اون چيزي که برام جالب بود اين است که يک آخوند راستگرايي که سخنراني هاش از صدا و سيما پخش مي شود تمام تلاشش را مي کرد که من ربطي به حکومت ندارم و اصلا خودم هم هي از حزب اللاهي ها فحش مي خورم و اين که تلويزيون خيلي ها را تحويل مي گيره! اين که حتي آدم هايي مثل پناهيان حاضر نيستند از عملکرد حاکميت دفاع کنند به نظر به من نشانه خيلي چيزهاست. به سر به هوا هم سر بزنيد