Friday, March 18, 2005

از دست اين نازلي. بابا به خدا من کسي را دعوت نکردم. من عاشق نوروزم و همه رسم و رسومات را حتي در غياب مامان و بابام به جا مي آورم- يک هفته ست دارم خونه را مي سابم- از پارسال به قول سياوش به بر و بچه ها پيشنهاد کرديم که اگر خانواده اينجا ندارند؛ روز اول نوروز را دور هم جمع شويم. خونه ما جاش بيشتره؛ گفتيم هر کي يک چيزي بياره(از نوشيدني غير حلال گرفته تا يک غذاي کوچولو براي مزه) نازلي هم با هنر سرشارش يک ماهي درست خواهد کرد کفه همتو ن ببره.(خودمم اوساي سفره هفت سينم) خلاصه دعوت اونطوري نبوده. هر کي اومد قدمش روي تخم چشم ماهي! اگر هم نديديمتون؛ نوروزتون مبارک و ايشالا سال جديد سالي سرشار از هر چي دلتون مي خواد باشه.به ويژه بابام سالم تر از هميشه به تدريس ادامه بده