WORLD CITIZEN شهروند نصف جهاني

Saturday, April 30, 2005

نخست اينکه سخنرانی حجت الاسلام پناهينان را از دست ندهيد. اين جلسه در سلسله جلسات هفتگی دانشجويان دانشگاه تورنتو برگزار مي شود. در اين سه چهار سال که اين جلسات برپا بوده از شير مرغ تا جون آدميزاد درش سخنراني و بحث کرده اند. يعني از داريوش خواننده که در مورد ترک اعتياد حرف زد بگيريد تا عيسي سحر خيز از ايران تا آقاي دکتر مومن که يک ايراني بهايي است و زنان و مردان موفق ايراني در شهر و کارگرداني مثل بهمن قبادي...همه و همه يک باربه جلسه هفتگي آگورا آمده اند. حالا امروز بعد ازظهر هم شايد براي اولين بار يک آخوند را دعوت کرديم که به طور طبيعي ديدگاه هاش با افکار اکثريت بچه ها اختلافات بنيادين دارد. به ويژه که من شنيدم! که ايشان نه تنها از راست گرايان هستند بلکه از طرفداران اعدام دکتر آقاجري هم بوده! خلاصه اميدوارم ختم به خير بشود!-حالا هر کسي يک جور تعريف از خير داره ديگه- در ضمن نيک آهنگ چند تا عکس از جلسه بچه هاي وب لاگ نويس تورنتو با جناب جامي و بهزاد بلور عزيز از بخش فارسي بي بي سي گذاشته که مي توانيد ببينيد

Thursday, April 28, 2005

Free Akbar Ganji


Akbar Ganji standing in the room he shares with over 10 other prisoners in Evin Prison in Tehran. His crime: Speaking out against the murderers of the intelligent service! ...We will stand by you and will not forget your sacrifice.

در نظر سنجي آق بهمن شرکت کنيد

Tuesday, April 26, 2005

به گزارش روزنامه اقبال يکي از نمايندگان راست افراطي گفته :" در صورت ثبت‌نام هاشمي رفسنجاني فرزندان وي به جرم اخلالگر اقتصادي به دادگاه كشيده خواهند شد." اين به نظر من بهترين تبليغ براي هاشمي است که همه بگند خامنه اي نمي خواهد هاشمي ريس جمهور بشود. بابا جان اگه به رهبر فرزانه باشد؛ ايشان بين نوچه هايش هم مي گردد بي وجودترينش را حمايت مي کند و مي بينيد که به جاي لاريجاني قاليباف را -به همين دليل- پسند کرده؛

Monday, April 25, 2005

يکي از قسمتهاي با حال وب لاگ نويسي و انتشار مقالات آدم اين نظراتيست که آدمها مي نويسند. بيشترش هم انتقاداتي که من خيلي مواقع ازش چيز ياد مي گيرم. يک سري انتقادات هم هست که خوب ريشه اش معلوم است و از هم ميهنان سلطنت طلب همراه با چاشني بد و بيراه توي اين چند ساله نصيب من شده و از روزي که توي جمع ۴۰۰نفري از طرفداران رضا پهلوي از ايشون پرسيدم که چرا يک بار هم که شده کودتاي ۲۸ مرداد را محکوم نکرد؟ديگه کار به جاهاي باريک کشيد. اين مقاله اخير که به انگليسي در مجله اوپن دمکراسي در جواب آقاي سازگارا نوشتم هم يکي از هم ميهنان سلطنت طلب را که من نمي شناسم خيلي ناراحت کرده. ايشان يک ايميل زده اند که من عين مطلب رادر مطلب زير به انگليسي مي آورم تا خود شما با مقاله من در اينجا مقايسه کنيد و بفرماييد که بعضي از ما با اين ادبيات چه تفاوتي با آقاي شريعتمداري در روزنامه کيهان داريم؟

Below is an e-mail I received from an opponent of mine in the monarchist camp who didn't like my article in Open Democracy, The language used in this e-mail is one that makes us think whether this language is any different from that used by fundamentalists who rule Iran?

Mr. Kalbasi,

Either you are paid agent of the IRI or you are a total idiot or even worse you can be both. For a so called student activist you are nothing but a disgusting dishonour to the youth of our country.
If you spend your time going from meeting to meeting then you must be some sort of a professional trouble maker both inside and outside the country making a mockery of true freedom lovers. Sure If you pay I am willing to spend time (all 63 days) in prison to make it look like I am one of them.

Do you think that people are bunch of shmock on wheels to believe that garbage? Your article was nothing but a sharade of crap that has been cast by the propaganda machine of the IRI and your name is now associated to that machine of lies and deception.

Isfahanis are world known to be perfidious and you certainly are no exception to the rule. Instead of making a case for democracy your spending your time putting down the constitutional monarhist movement. Funny how it comes back biting your sour ass isn't it?
If monrchists were that unpopular how is it that their message has found resonance in the ears and hearts of Iranians after 26 years of hell.

Again you are either too dumb to figure out that by talking about the "enemy" you are making them more relevant and by making them more relevant the current system in Iran is edging cloder to the abyss. All in all you have the age of the revolution and it shows that after 26years nothing good has come out of that revolt not even a voice of reason or intelligence of some sort form within Iran that could possibly stir the nation into the right direction.

Given that you still think that reforming the IRI is much better than a free and fair referendum for all Iranians to participate and set the course for the future in the right path?Yes my friend don't take this personaly you truly are and idiot!

Regards,

E. Valavi
ehsan_valavi@hotmail.com


evils go hand in hand...A Perfect Match!


Picture and song stolen from Fataneh , Listen here and if you are in Iran and are laughing at my nostalgic feeling for this bridge and my city Isfahan, keep laughing because I am missing it so much and you have no idea what that is like!

Sunday, April 24, 2005

قاصدک وبلاگ فتانه خانم است. مدتهاست که مي خونشم و عاشق عکسها و آهنگهايش هستم. -به قول عمو احمدم- از قضا اصفهاني هم هست و ما اصفهاني ها اگر هممون فاميل نباشيم دست کم يک جوري آشنا هستيم. عکسهاي زيبايي از اصفهان گذاشته و يادي هم کرده از احمد ميرعلاي که از پاکان روزگار بود و طعمه بربريت عوامل و آمران سعيد امامي شد؛ هيچ وقت فراموش نمي کنم که در جلسه شاهنامه خواني در منزل ديگر عمويم بر روي زمين نشسته بود و تا متوجه شد که بيت را گم کرده ام انگشت بر روي بيتي که مي خواندند گذاشت و من را از گيجي خارج کرد. اين ها هفته هاي آخرش بود. جامعه ما فقط سرمايه هاي فکريش را اينگونه از دست نمي دهد. به همين شهر مظلوم اصفهان بنگريد. اين گوهر تاريخي هر روز بيش از روز قبل در ميان برجهاي سر به فلک کشيده و دود و جمعيت فرو مي رود و کسي را درد شهر نيست

Friday, April 22, 2005

اعتراف



اين ماجرا که مي خواهم از خل بازيهاي جوني هام بنويسم مربوط به هفته اول مهر سال ۱۳۷۷ در دانشگاه علم
صنعت است. علت نوشتن هم اداي احتراميست به يک فعال دانشجويي. سعيد حبيبي را بار نخست در شرايط بسيار خاصي ديدم. دانشگاهها تازه بازشده بود و من از سر علاقه وصف ناشدني که به رشته فيزيک!! داشتم, هم چنان توي تهران مونده بودم و اون روز به همراه مهدي که هم دانشجوي علم و صنعت بود هم از بچه هاي روزنامه تازه تعطيل شده توس رفتيم يک سري دانشگاه علم و صنعت. يک گشتي زديم و من خداحافظي کردم و به سمت درب دانشگاه راه افتادم. يک دفعه مهدي بدو بدو دنبالم اومد که بهمن بچه هاي انجمن دانشگاه يک جلسه تريبون آزاد گذاشته اند که تا ۴-۵ دقيقه ديگه شروع مي شود. مي خواي بريم ؟ گفتم بريم ..هيچي راهمون را کج کرديم و بر گشتيم توي دانشگاه. به سالن که رسيديم ديدم بچه هاي انجمن به جاي اسم نويسي يک شماره مي دهند به هر کي که مي خواهد حرف بزند. سپس شماره را مي خوانند و افراد پشت تريبون ميروند. من شماره ۳ بودم وقتي گفت ۳ رفتم روي سن و پشت تريبون و به قول نازلي کلاه بهمني را گذاستم سرم و خيلي جدي اول گير دادم به مهاجراني و حرفهايي که در مصاحبه با روزنامه لبناني در موافقتش با بستن روزنامه توس زده بود و به لحن خيلي آخوندي گفتم :" بيچاره! تو ترسو فکر کردي جناح راست تحويلت مي گيره با اين حرفحات؟ چوب دو سر طلا(گهي) که مي گند همين است ها!" بعد هم گفتم:" روزنامه ها را ديديد؟ ديديد ناطق نوري چي گفته در مورد دکتر مصدق؟ (يک بد و بيراهي گفته بود به مصدق) آخه مرد حسابي تو با اون همه تبليغ ۴-۵ ميليون راي جمع کردي اون وقت به شخصيت ملي مثل دکتر مصدق توهين ميکني؟" -اين سالن هم پر از دانشجو بود که چپ و راست کف مي زدند-خلاصه يک نقل قولي هم از دکتر يزدي کردم که سر جريان داد و بي داد انصار در نماز جمعه هاشمي که سعي کرد غير مستقيم از کرباسچي دفاع کند؛ گفته بود که حکايت (انصار)همون حکايت غول فرانکشتاين است که پاچه خود آقايون را امروز گرفته". در همون جا وسط کف زدن ممتد بچه ها از سن پايين اومدم و رفتم نشستم کنار مهدي. تا نشستم از مهدي پرسيدم:" خيلي تند رفتم؟" با قاطعيت گفت" آره". کم کم احساس کردم يک تعدادي آدم هاي ريشو دارند مياند توي سالن و من را به هم نشون مي دند. بلند شدم که تا دير نشده برم ...به سمت بيرون در اصلي حرکت کردم که ناگهان يک آقاي قد بلندي گفت:" آقا شما تشريف داشته باشيد"...بدون اينکه زياد بهش نگاه کنم برگشتم داخل سالن و به مهدي گفتم:" مي خواهند من را بگيرند"..اون هم گفت برو به سمت رديف اول و با يکي از بچه هاي انجمن حرف بزن ..من ميرم ببينم چه خبره...ثانيه اي بعد اين داستان را داشتم براي سعيد حبيبي تعريف مي کردم...يک نگاه آرام کرد و گفت:" پيکان حراست است. برو به سمت کنار پرده سن يک در خروجي کوچيک هست. بدون اينکه سرت را برگردوني خارج شو...به پيچ ساختمان که رسيدي ففط بدو"...من سرشون را گرم مي کنم. تنها چيزي که يادم مي آيد اين است که بر خلاف توصيه سعيد حبيبي سر پيچ سرم را برگندوم! يک گروه آدم متوجه من شدند و به دنبالم شروع به دويدن کردند. عين يک فيلم پليسي...قبل از اينکه نگهبان دانشگاه بفهمد که من براي چي دارم مثل خر مي دوم از دانشگاه خارج و جلوي يکي از اون ب.ام.و هاي فسقلي کورسي نارنجي را گرفته بودم و رانندش هم نامردي نکرد و من را تا ميدان رسالت رسوند. کساني که ماجرا ها را دنبال مي کنند يادشون هست که سر اين قضيه بسيجي ها يک هفته توي دانشگاه در اعتراض به نفوذ عوامل نهضت آزادي به دانشگاه و سخنراني آقاي شماره ۳ تحسن کردند....و کيهان هم حسابي از فرصت استفاده کرد و گير داد به بچه هاي انجمن. سعيد حبيبي سر اين ماجرا و بيشتر به خاطر فراري دادن من-در حالي که اصلا نمي دونست من کيم- حسابي اذيت شد. من نمي دونم چقدر طول کشيد تا بفهمند سخنران شماره ۳ چه کسي بود ولي يک سال بعد يک روز وسط بازجوييم آقاي بازجو يک ضبط کوچولو آورد و نوار را گذاشت توش بله صداي هيچ کس نبود جز خود پر روم در دانشگاه علم و صنعت. بعد هم گفت:" تو فکر کردي ما بچه هستيم؟" ....سعيد حبيبي با مرام را يک سال بعد در مراسم مهندس بازرگان ديدم ...بدون اينکه اشاره اي به هيچ يک از اون ماجرا ها بکند فقط گفت:" فکر نمي کردم آزادت بکنند مواضب خودت باش اصلا ارزشش را نداره"...چند روزيست دوباره سعيد را بازداشت کردند. اي کاش حداقل عموي بي خاصيتش -حسن حبيبي- يک کاري براش بکند

Wednesday, April 20, 2005

چند ماه پيش با بچه هاي دانشگاه تورنتو تو جلسه هفتگي آگورا درباره گزينه هاي احتمالي آمريکا در برابر ايران بحث بود و اينکه آيا ممکن به ايران حمله بشود يا نه؟ من گفتم يک گزينه هم حمله محدود و اشغال خوزستان است. يک چنين حمله اي مي تواند به بهانه سرکوب اقليت عرب منطقه توسط حکومت صورت بگيرد. با اين اوضاعي که نارضايتي فقر و تحقير سياسي اقليتهاي قومي از عوامل اصليش هست و اهواز را اينطوري به هم ريخته مي تونم با نگراني بيشتر همون تحليل را تکرار کنم که آمريکايي ها نيازي به اشغال کل ايران ندارند فقط کافيست جمهوري اسلامي يک انتخابات فرمايشي برگزار کند و به وحشي گيري سياسي هم ادامه بده و فقر و فساد هم از ايني که هست بدتر بشود و توي مسله اتمي هم کوتاه نياد آنوقت مي بينيد چقدر راحت يک جنگ ديگر راه مي افتد و اين بار بعيد ميدونم نتيجه اي جز تجزيه و نابودي داشته باشد. ببخشيد که خيلي بدبينانه است و اين را نگفتم که پس بايد حتما راي داد-گوي اينکه من خودم به معين راي ميدم- ولي وضع خيلي خراب است

Open Democracy

openDemocracy.net is an online global magazine of politics and culture. It is an American magazine. It is hosting a symposium in which Iranians from many backgrounds and with differing political allegiances talk about ways of seeking the best way forward to democracy, freedom and justice for Iran. I also wrote some thing in Englsih that was published. You can see it Here.

مجله آمريکايي (اوپن دمکراسي) يک بحث در مورد دمکراسي در ايران به بهانه فراخوان رفراندم راه انداخته. اولين مقاله را مغز اصلي پشت قضيه رفراندم آقاي سازگارا نوشته و بعد هم چند نفر که خيلي از من آدم حسابي تر هستند در تاييد و رد حرفهاي سازگارا مقاله دادند. من هم در مخالفت يک مقاله دادم که مي توانيد بخونيد اينجا

Tuesday, April 19, 2005

بچه هاي تحکيم امروز بيانيه دادند که در انتخابات شرکت نمي کنند. من شخصا اينکه از هيچ نامزدي حمايت نکنند منطقي مي دونم ولي اميدوار بودم با انتخابات فعالتر از اين حرفها برخورد کنند. من اصل بيانيه را هنوز نديدم فقط خبرش را توي تارنماي راديو فردا ديدم. البته فکر کنم يک کمي اين بيانيه واکنش است به گنده گوزي هاي يونسي که غلط زيادي کرده و گفته هر کي انتخابات را تحريم کند بر انداز است. من خودم با تحريم کاملا مخالفم و اگر دکتر يزدي تاييد بشود بهش راي مي دم و اگر نشود هم به معين. اگه هر دو رد صلاحيت بشند مي رم راي سفيد مي اندازم. ولي با همه اين حرفها اگر کسي فکر مي کند که بايد تحريم کرد اين حداقل آزادي ست که هم تحريم کند هم اين نظرش را تبليغ کند. حتي توي عراق هم اين حق را برسميت شناخته اند. الان فرصت بسيار خوبي است که دکتر معين اين حرف يونسي وزير اطلاعات را محکوم کند.(الان متوجه شدم که راديو فردا خبر را از صفحه اصلي خارج کرده

Monday, April 18, 2005

اصلا بهمن ها را که مي دونيد؛ کارشون درست است. اين هم يک لينک از بهمن به آق بهمن که حرف حسابي زده طبق معمول. بايد يک فرصت ديگه داد

خانم نازلي خانم -دامت برکات- از رجال زادگان رودبار و خاتون الملک زادگان ترک زبان؛ قلم کريمه به پاپيروس دنياي مجازي زده و مجدد قلب خفيف "خلق با خدا" را به لرزه درآورده و چادر رشتي به کمر؛آخرين تابوهاي مقدسه اهل تدين و تعمل را شکسته است. اين که پارسي زبانان پيش از" نزديکي" با چه کلامي طرف مربوطه را به آن اعمال کذايي دعوت مي کنند, پرسشي ست به جا! که اگر هم اهل اين فن و هم عالم به زبان پارسي هستيدو تجربه و جوابي در آستين داريد به ياريش بشتابييد. بنده معلوم الحال عجالتا از استفاده از زبان پارسي بي نياز هستم

انتخابات يك فايده ديگه كه داره اين سوژه هايي ست كه نامزدهاي جناح راست به آدم مي دهند . نبوي هم اگه باشه كه گير بده ديگه عاليه. طنزي كه نبوي نوشته در مورد قاليباف را بخونيد و بخنديد: قالیباف در حال حاضر چهل و سه سال از سنش می گذرد متوجه می شویم که او در سال های انقلاب چهارده یا پانزده ساله بوده است. قالیباف در مورد رابطه اش با مقام معظم رهبری می گوید: دو نوع ارتباط با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشته ام، رابطه ای که به پیش از انقلاب باز می گردد و پس از انقلاب نیز در حوزه کاری با ایشان رابطه داشته ام و مقام معظم رهبری فرمانده من بوده اند. سوال اساسی: چه ارتباطی می تواند بین یک بچه پانزده ساله و یک روحانی بزرگ و مهم وجود داشته باشد؟ چرا آدم باید برای انتخاب شدن مسائلی را مورد اشاره قرار دهد که اصلا ضرورت ندارد؟ یعنی واقعا انتخابات ریاست جمهوری اینقدر مهم است که شما همه چیزتان را لو بدهید و بگوئید، آنهم بخاطر وجیزه ناچیز دنیوی؟

Sunday, April 17, 2005

BBC PERSIAN, BLOGS and ELECTION.

بي بي سي فارسي يک گزارش درباره اوج گرفتن بحث انتخابات از آقاي علي فرجي منتشر کرده و وسطش به مطلبي از اين وبلاگ (شهروند نصف جهاني) که در مورد بحث نيکان و ياسر نوشته بودم هم اشاره کرده. اينجا بخونيدش

Presidential Election(12)


آقا شاکي نشويد که چرا اينقدر من سياسي مي نويسم ولي اين انتخابات از ديد من بسيار حساس و سرنوشت ساز است. يکي از نکات جالب در اين انتخابات اين است که نيروهاي سياسي متحدين سنتي را کنار گذاشته اند و با گروههايي که نظرات مشترک سياسي دارند نزديک شده اند. نمونه قضيه هم دوري مشارکت از کروبي و نزديکي آنها با دکتر يزدي و نهضت آزاديست. از طرف ديگه دکتر يزدي پيشنهاد تشکيل جبهه فراگير دمکراسي خواهي را تکرار کرد و گفت که اگر همچين جبهه اي تشکيل بشود ممکن است همه از يک کانديدا حمايت کنند(معين) ...در ضمن اين را هم اضافه کنم که يکي از دلايل راي دادن من به معين همين واقع بيني است؛ توي ديدار با روزنامه نگاران محمدرضا خاتمی معاون اول آقای معين، طی سخنرانی گفت: "اگر رئيس‌ جمهور از ما باشد، بعضاً گاهی می ‌ترسيم، گاهی هم عقب‌ نشينی می ‌کنيم و گاهی هم شکست می‌ خوريم، شايد نتوانيم هيچ روزنامه ‌نگاری را آزاد کنيم، اينها واقعيت کشور ماست ولی می‌ توانيم ادعا کنيم تمام تلاش خود را در تحقق آرمانهای خود انجام می ‌دهيم . شايد نتوانيم امنيت روانی و جانی خبرنگاران را تأمين کنيم اما دولت اين اختيار را دارد که امنيت شغلی خبرنگاران را مورد توجه و دفاع قرار دهد"خلاصه روزهاي پر التهابي را پيش رو داريم

وقتي آدم مي خواهد يک چيزي بنويسد و نمي نويسد...

دو سه روز پيش که معين اعلام کرد مي خواهد معاون حقوق بشر تعيين کند؛ با خودم گفتم حالا همه مي دونند که اگه ۱۰ تا معاون حقوق بشر هم داشته باشه هيچ فرقي نمي کند و مشکل در جاي ديگري ست ولي باهمه اين حرفها اين حرکت از جهت سمبليک حرکت خوبي بود؛ بعد که ديدم معين قول داده يک حقوق دان را به زودي معرفي کند براي اين سمت؛ با خودم گفتم حالا که اين سمت سمبليک است بيشتر؛ خانم عبادي بهترين گزينه است و هم برد داخلي داره هم در سطح جهاني سر و صدا خواهد کرد. بعد فکر کردم اگر چنين کاري بکند جنتي حتما معين را رد صلاحيت خواهد کرد. آخرش هم ننوشتم! ولي امروز که ديدم اين حرف را تاجزاده هم زده و شيرين عبادي را مطرح کرده حسابي از اينکه فرصت ژست گرفتن و ادعاي حق کپي رايت را از دست دادم کونم سوخت

Friday, April 15, 2005

دم بچه هاي روزنامه اقبال گرم که وب سايتشون را يک حال اساسي دادند و اين چندمين مراسم حسينيه ا‌‌‌رشادي ست که از دست دادم ولي اقبال گزارش خوبي نوشته اينجا بخونيد؛ مثل اينکه دکتر معين هم بوده و حتي کروبي هم براي اينکه خودش را لوس کنه آمده تو مراسم و نشسته کنار دکتر يزدي

Thursday, April 14, 2005

!................................................. سياستمدار تنها

جناب آقاي دکتر زيبا کلام در مقاله اي در روزنامه شرق ضمن ترسيم يک تصوير دل کباب کن از فراز و نشيب هاي فراواني که جناب رفسنجاني در مسير مبارزه و انقلاب پشت سر گذاشته اند نتيجه گيري کرده اند که ايشان در موقعيت فعلي تنها کسي هستند که ميتوانند کشور را نجات بدهند.. هاشمي را همه مي شناسند و همانطور که خودش هم گفته نياز به تبليغ نداره و رايش هر چي هست تغيير چنداني نمي کند. به همين جهت تعريف و تمجيد هاي امثال جناب زيبا کلام بيشتر به درد استفاده شخصي مي خورد..آقاي زيبا کلام چند تا نصف حقيقت که از صد تا دروغ بدتر است تحويل دادند که بد نيست يکي با مهندس سحابي مصاحبه کنه تا جزيياتش معلوم بشه؛ مثلا اينکه ايشان در جريان فرستادن يک پيام به آقاي خميني از طريق يک مسافر در اويل دهه ۵۰ دستگير مي شه و فکر کنم مهندس سحابي يا يکي ديگه از ملي ها را هم بازداشت مي کنند....خلاصه اين ها هم ديگر را توي راهروي زندان مي بينند و مهندس به هاشمي ميگه شما بزن زيرش؛ من گردن مي گيرم. خلاصه سر همين قضيه هاشمي را آزاد ميکنند و سحابي تا سال ۵۷ تو زندان مي مونه!همين آقاي هاشمي در سال ۱۳۶۹ وقتي سعيد امامي ملي مذهبي ها و اعضاي نهضت آزادي را بازداشت مي کند نه تنها به عنوان رييس جمهور اعتراضي نمي کند بلکه در جواب چند تا نماينده هاي مجلس که ازش خصوصي مي پرسند که چرا ديگه سحابي را گرفته ايد جواب مي ده که" پر رو شده بود".در جاي ديگر از اين مقاله هم آمده : " شايد هاشمى كمتر تصميم و اقدامى را بتواند پيدا كند كه بعداً در انجامش پشيمان شده باشد. به استثناى شركت در انتخابات مجلس ششم در سال ۱۳۷۸." جناب دكتر زيبا كلام آيا واقعا اين افتخاري ست كه سياستمداري چون آقاي هاشمي از هيچ تصميمش پشيمان نشده جز آن موردي كه شخصا در آن متضرر شده است؟ آيا اين خود نشان كافي نيست كه منفعت و ضرر ملت هيچ جايگاهي در محاسبات و تصميم گيريهاي ايشان ندارد؟ آيا آقاي هاشمي از اينكه براي تثبيت قدرتش در سال 61 از طرفداران ادامه جنگ بعد از آزادي خرمشهر بود پشيمان نيست؟ 6 سال خونريزي و نابودي منافع ملي ايشان را پشيمان نكرده است؟خلاصه جناب زيبا کلام" خاتمي" هيچ کار نکرده باشه دست کم دوران اين لاي هم پوشاني ها و تحريف تاريخ ها در قالب تحليل را به پايان آورده و به نظر من نسل جديد قضاوت خود را در مورد اين "سياستمدار تنها" كرده است

من نمي دونم ماجراي اين روزنامه انتخاب که دوباره داره چاپ مي شه چيه؛ دو سه روزه که از قول حجاريان و مشارکتي ها مي نويسه که اينها خودشون هم منتظر هستند که معين رد صلاحيت بشه و از اول اصلا قضيه معين جدي نبوده. امروز هم هنوز واکنش نشون نداده!اميدوارم سرکار نباشيم

Tuesday, April 12, 2005

عجب پس اين همه سال ما سرکار بوديم؟ اين عکس و اين مطلب را ببينيد

Monday, April 11, 2005

حياش ما رو کشته.

دکتر شيرزاد؛ هم پنج-شش سال(تصحيح شد)همسايه ما بوده هم استاد خودم بود در دانشگاه صنعتي نصف جهان و هم اصلاح طلب ترين کانديداي مجلس ششم از نصف جهان که ما خيلي براي انتخابش وقت گذاشتيم. يادم مياد که توي دو سه سال اول رياست جمهوري خاتمي دکتر شيرزاد سر چيزهاي کوچيک و بزرگ با راستي هاي دانشگاهمون درگير مي شد؛ اين را وقتي متوجه شدم که يکي از موارد بازجويي من اين بود که هي مي پرسيدند" دکتر شيرزاد چه خطي به شما ها داده؟" يکي از کارهاي با مزه اي که دکتر مي کرد اون اوايل اين بود که وقتي هيچ نشريه اي نبود؛عين وبلاگ نويسي ورمي داشت يک مقاله مي نوشت و مي زد به پشت در دفترش توي دانشکده فيزيک. اين بچه راستي هاي جامعه اسلامي هم تا خبر دار مي شدند از اين سر دانشگاه مي رفتند اون سر دانشگاه که مقاله را بخونند و يک گيري بدهند.... خلاصه دکتر بعد از مدتها وب لاگش را راه انداخته و امروز با لحني شبيه آنچه توي مقاله هاي ديواري هفت سال پيش مي نوشت به خاتمي گيرداده

Sunday, April 10, 2005

همين الان تلويزيون کانادا-سي بي سي- داره يک بار ديگه قضيه زهرا کاظمي را مرور مي کند. يک مصاحبه هم با دکتر اعظم کردند که توش برگه اي را نشون داد که ساعتهاي شيفتش در بيمارستان بقيت ا... را توش داشت. بالاي برگه نوشته شده بود:" دانشگاه علوم پزشکي بقيت ا..." کسي هست که بدونه اين سربرگ درست است يا نه؟ بقيت ا... دانشگاه است يا بيمارستان؟

Friday, April 08, 2005

آقاي اروند ابراهيميان از اون نوع ايراني هاي آکادميک است که حرف حساب زياد مي زنه. مقاله اخيرش توي" گلوبال اجندا" حسابي سر و صدا کرد. حالا هم يک مصاحبه خوبي به فارسي با تارنگاشت -تارنما؟-"آذین داد"انجام اده که خوندنيست. توش غير مستقيم يک گيري هم به امثال سازگارا داده. چند تا کتاب هم داره؛ اينجا مصاحبه را ببينيد اگر توي ايران اون تارنگاشت! را فيلتر-الک-کردند يک نسخه دزديش را گذاشتم اينجا! و اين هم اون مقاله انگليسي که چندماه پيش نوشته بود. کاش بچه هاي دانشگاه تورنتو دعوتش کنند

Thursday, April 07, 2005

خوب کم کم دکتر معين داره از توي لاک حرفهاي رسمي در مي آيد. امروز ديدم در مورد گروه موسيقي و عدم امکان برگزاري کنسرت شجريان نوشته بود که پيشرفت خوبي بود. فقط حرصم مي گيره که آخرش بايد هميشه يک امام اضافه کنند! انگار اين امام آچار فرانسه است؛


I have written about this guy before, He will be the first non Arab leader of a country with 80% Arab population in it. He is a Kurdish man who speaks Persian as well and he will symbolize the new Iraq. Electing him as the new President of Iraq will have implications for Iranian government as well, The happy and cheering Kurdish people of Iran celebrated this historic victory in the streets of Mahabad and other Kurdish cities in Iran is a sign. Of course the police was sent in to disrupt it as they always do, but the government can no longer ignore the legitimate wishes of this oppressed ethnic minority of Iranians who demand their basic rights just like the rest of Iranians do. Former minister of culture emphesized on it in this Persian article today. The most fun part was when I heard Sadaam was watching this on TV from his cell.

Wednesday, April 06, 2005

Camilla thinking about her favorite horse


"understanding is vital in a modern society. If you see a rather manly person in women's clothes, It might not be a lesbian. It might be Camilla Parker Bowles"

That is a sentence from :

A. Prince William!

B. Billy Crystal.

C. Myself!

D. A Prince with Bisexual tendencies!

rights reserved for BB!

Tuesday, April 05, 2005

ّّياسر تبديل شد به منابع اطلاعاتي اپوزيسيون! بابا خيلي پارتي اپوزيسيونيت کلفت ست ها اين نظريه را -تا اونجا که من ديدم- فقط ياسرداده بود

Paper Paper

Last week of March and first two weeks of April are perhaps the worse time of school year, Paper after paper after paper! Some times I just want to stop! Can not go on any more, Spring seems to have also arrived in Torornto, and I want to go out and of course I can't, and for some reason things always start to go wrong around the same time, things that I seem to have no control over! Reading and writing "love poetry" is some times my cure, when I tried that one last night, I felt even more depressed! Today I am going to try another method, I am going to ignore all the papers and the depressing reality of getting a cold shoulder from certain people! And go for a long walk, A kind of walk that you take when spring is finally here and you want to welcome it and say how much you were waiting for it! A kind of walk that helps you regain your self esteem!

Sunday, April 03, 2005

John Paul II..BUT

در اينکه ايشان در مقايسه با ديگر پاپ هاي گذشته نسبت به مسايل جهاني و بي عدالتي و خون ريزي حساس تر و براي رفع آنها فعالتر بوده شکي نيست. اما آنچه که آدم اين روزها در ميان تعريف و تمجيد کمتر مي شنود تداوم مخالفت کاتوليکها و پاپ با استفاده از کاندم و نتايج زيانباري که چنين تعاليمي در جلوگيري از گسترش ايدز و جمعيت به ويژه ميان کاتوليکهاي آفريقا داشته و دارد. تازه اگه نخواهيم وارد دعواي حق سقط جنين براي مادران بشويم

I have no doubt that Pope John Paul II was a man of peace and sympathized with poor and lower class and did break a lot of traditions and taboos by traveling to many countries and reaching out to other religions, but one thing that isn't' getting coverage these days is the continuation of extremely conservative policies like opposing the use of condoms, which has certainly created problems for campaign against AIDS especially among African Catholics. I think this should also be a time to remind people of things that are wrong so the next Pope would work towards changing them.


اين وبلاگ را اتفاقي ديدم و به اين مطلب بدون شرح که گذاشته حسابي خنديدم. در ضمن اين هم قيافه تورنتو در روز سيزده-يا به قول بعضي اصفهاني ها- سينزه بدر. برف است که مي بارد. حالا باز هم همتون بريد مهاجرت بگيريد و بيايد کانادا. روي عکس تلنگر-کليک- بزنيد تا بزرگتر بشه

Saturday, April 02, 2005

I hate April Fools!

I really hate it! first of all I was so naive to believe Hossein in the first moment I read his blog, and you have got to admit it was written very well, but the worse was yet to come, I, in result of lack of creativity, pull the same April Fools on some body else hours later and consequently my Friday becames a hell! Running around wondering what is it in me that makes me go mad some times! I think the worse feeling of all, is when you are angry of your self for being so stupid, and that there is no one to blame but your self!..But I think we humans(at least me) finally will find some thing or some one to blame. So yesterday I came to the conclusion, that I hate April Fools and its all the fault of this day and Hossein as well for giving me this idea..I think I feel better now!


قربون امام خودمون؛ ما يک هفته بعد از مرگ تعطيل بوديم؛ اينهمه اينها شلوغ مي کنند براي پاپ ؛بعد از مرگش يک ساعت هم جايي را تعطيل نمي کنند

Friday, April 01, 2005

حسين درخشان در يک اقدام شجاعانه و کمي تا قسمتي انقلابي از تورنتو به تهران بازگشت. هزينه اينکه من جزو اولين کساني باشم که بفهمم اين خبر دروغ سيزده است اين بود که ۱۰۰ تا فحش از مرجان خوردم .اما اگه مي خواهيد حسابي بخنديد اين مطلب نازلي را ببينيد